![]() |
![]() |
شب بیست و سوم : اعمال شب قدر را به جا آورده. امام صادق فرمود : هر کس سوره مبارکه عنکبوت را در این شب بخواند اهل بهشت است و حم دخان و روم خوانده شود . هزار بار سوره قدر وارد شده " خیلی مهم است " و دعاهایی که در این شب وارد شده بخواند
اللهم کن لولیک الحجة بن الحسن " چنانکه مذکور شد " و بخواند اللهم امدد لی فی عمری و اوسع لی فی رزقی و اصح جسمی و بلغنی املی و ان کنت من الاشقیا فامحنی من الا شقیاو اکتبنی من السعداء فانک قلت فی کتابک المنزل علی نبیک صلواتک علیه و آله یمحو الله ما یشاء و یثبت و عنده ام الکتاب .
و هر چه می تواند قرآن بخواند و از خداوند فرج حضرت مهدی " عج " را بخواهد و برای دیگران دعا کند. در ضمن دعاهای دهه آخر هر شبه آخر ماه مبارک خوانده شود " به مفاتیح " مراجعه شود
با مهر آغاز خواهیم کرد!
اکنون بر معلمان متعهد و مسؤول دبستانی و دبیرستانی است که با کوشش خود جوانانی را تحویل دانشگاهها دهند که با آگاهی از انحرافات گذشته دانشگاه، بر فرهنگ غنی و مستقل اسلامی ایران تکیه کنند و بر اساتید متعهد است که... جوانانی متعهد نسبتبه مصالح کشور و آگاه به اهداف اسلام تحویل جامعه دهند و مطمئن باشند که با این خدمت، استقلال و آزادی کامل میهن عزیزشان تضمین خواهد شد...» .
(فرازی از پیام امام خمینی (ره)
به مناسبت آغاز سال تحصیلی، صحیفه نور، ج9، ص65)
روز اول مهر، روز بازگشایی مدارس و دانشگاهها و آغاز سال تحصیلی بر تمامی معلمان، مربیان و اساتیدو دانشآموزان کشور مبارک باد.
«هفته دفاع مقدس، یادآور حماسه آفرینی یاران مهدی - علیه السلام - در دفاع از قرآن و شرف و آزادی است. جهادی که امت ما را در پیشگاه خدا و رسول رو سفید و در مقابل ملل جهان سربلند ساخت; امید آن که بارقهای از روح بلند و ملکوتی شهیدان عاشق و عارف، در دل وارثان شهادت بتابد و بازماندگان از آن کاروان را صبر و ثبات و وفا و بیداری بخشد...» .
کعبه ای به نام شب قدر
حقیقت شب قدر
در این شب تمام حوادث سال آینده به امام هر زمان ارائه مىشود و وى از سرنوشت خود و دیگران با خبر مىگردد. امام باقر علیه السلام مىفرماید: «انه ینزل فى لیلة القدر الى ولى الامر تفسیر الامور سنةً سنةً، یؤمر فى امر نفسه بکذا و کذا و فى امر الناس بکذا و کذا؛ در شب قدر به ولى امر (امام هر زمان) تفسیر کارها و حوادث نازل مىشود و وى درباره خویش و دیگر مردمان مأمور به دستورهایى مىشود.»
«قدر» در لغت به معناى اندازه و اندازهگیرى است. «تقدیر» نیز به معناى اندازهگیرى و تعیین است. اما معناى اصطلاحى «قدر»، عبارت است از ویژگى هستى و وجود هر چیز و چگونگى آفرینش آن به عبارت دیگر، اندازه و محدوده وجودى هر چیز، «قدر» نام دارد.
آن شب، آخرین شب زندگی کوفه بود و خسوفی ترین شب تاریخ...ابرهای سیاه و تاریک، بر آسمان کوفه چنگ انداخته بودند و ماه عالمتاب را در حصار گرفته بودند، تا روشنی اش را محصور کنند... عرشیان آماده ی پذیرایی میهمانی ارجمند بودند و فرشیان از وجود نازنینش، غافل... مرغابی های کوفه آوازی غمگین در گلوی شب می ریختند و سجّاده و محراب، مضطربانه انتظار فاجعه می کشیدند... شانه های زخمی و رنجدیده ی علی، آخرین انبان نان و خرما را بر روی خود جای داد، تا یتیمان بار دیگر، شوق قوت شبانه، اشکشان را خشک کند و بیوه زنان و از کار افتادگان، بار دیگر چشم انتظاریشان به بار نشیند... ملائک آب و جارو می کردند و فخر بر زمینیمان کور دل می فروختند و خود را به داشتن میمهانی عزیز لایق تر از آنان می دانستند... هان ای زمینیان! شما را چه شد که علی تنها ماند؟ جز این بود که لیاقت را خدا از شما ستاند؟
و آن شب کوفه در میان دستانی آکنده از شرم، مردی از تبار قرآن را بر عرشیان تقدیم می کرد...
هان! ای خفتگان تاریخ! با تجسّم محض عدالت چه کردید؟ شرمتان باد که شما را عبرت نیست... فردا روز حسنش را و روزی دیگر حسین و عبّاسش را... و تاریخ را تکرار می کنید... شرمتان باد... ننگتان باد که با وسوسه ی شیطان، دستان خود را هماره بر خون پاکان می آلایید و عبرتتان نمی شود...
شب می نالید که بدون گریه های علی چگونه به سر آیم و سحر ضجّه می زد که خورشید را چگونه بدون دیدن علی در بر گیرم؟ محراب های های می گریست و برای صدای مناجات علی دلتنگی می کرد... و کوفه یک عمر حامل ننگی عظیم و جبران ناپذیر شد... و علی بود که فائز شد به خدای کعبه...
نفرین بر آن دستان مظلوم کُش، که بار دیگر خاک نشینان را به خاک نشاند و قلب تاریخ را زخمی کرد... رخمی که التیامی بر آن نیست...
پاکیزه ای تو ای معبود بی شریک من... پناه بر تو می برم...خلاصیمان ده از عذاب و آتش...ای صاحب جلال و کرامت، عزّتمان ده... ای رحیم و بنده نواز، رحم کن بر ما... ای کریم، از کرم نگاهی... ای پا برجا و ازلی، تن فانی امان را روحی بزرگ عطا کن... ای دانا بر همه ی امور، آنچه خیر است برایمان پیش آر... ای بردبار و حکیم، صبرمان بر نداشته ها و داشته ها عطا کن... ای آقای آقایان، بنده ی ناچیزت را دریاب... ای اجابت کننده ی دعاها، دعاهای خیرمان را بپذیر... ای رفع کننده ی بلاها، از بلاهای نفسانی امانمان ده... ای صاحب حسنات، حُسن عمل عطامان کن... ای آمرزنده ی خطاها، از خطاهای ریز و درشتمان به کرمت درگذر... ای توبه پذیر بی نظیر، امشبی را عنایتی...
یا الله... یا الله... یا الله...
خدایا! بار الها! امشب و این چند شب، شب قدر است... این ما و این تو و این دست نیازمان... این تو و این ما و دست نوازشت...
معبودا! بر آستانت به انابه و توبه سر می آساییم... از کرمت عنایتی کن و قبولمان فرما... مرحمتی تا شب قَدرت را قدر بدانیم و قُدرتی ده، تا مقدّراتت را بپذیریم... امشب و این چند شب، تقدیرمان نوشته خواهد شد... در تقدیرمان، لیاقت بندگی خالصانه ات را، بوسیدن پرده ی کعبه ات را و توتیا کردن خاک بقیع و حرم نبی ات را مقدّر فرما...
امشب قرآن بر سر می گیریم و تو را قسم به محمّد و علی و فاطمه و حَسنین و ابناء حسین می دهیم تا از خطاهایمان در گذری و در رحمتت را به رویمان باز کنی... امشب مجیر می خوانیم و تو را به رحمانیتت قسم می دهیم که از آتش دوزخ پناهمان دهی« سُبحانَکَ یا اللهُ تَعالَیتَ یا رَحمنُ اَجِرنا مِنَ النّار ِ یا مُجیر» و زمزمه ی جوشن کبیرمان بلند است و تو را به کلمه به کلمه ی صفّات عالیه ات سوگند می دهیم که ما را از عذاب آخرت خلاصی دهی« سُبحانَکَ یا لا الهَ الّا اَنتَ اَلغَوثَ اَلغَوثَ خَلِّصنا مِنَ النّار ِ یا رَبِّ»... حال آنکه در آتش اشتیاق وصالت می سوزیم...
هرچند به رمز و راز، شب قدر را از هزار ماه بهتر دانستهاند، «لَیلَةُ القَدر ِ خَیرٌ مِن ألفِ شَهر»، اما آن گونه که از زبان روایات معنا میشود، شب قدر هرچند شب مهمّ و سرنوشت سازی است، اما مرادِ قرآن همین هشت تا ده ساعت از زمان ِ پس از مغرب تا اذان صبح نیست. شب قدر،محمّد است، شب قدر، علی است، شب قدر، فاطمه است و پسران فاطمه... ای یگانه ی بی همتا! معرفتمان ده تا لیالی قدرمان را بیشتر و بهتر بشناسیم و عنایتی کن تا رهروان مخلص و واقعی اشان باشیم...
پناهمان ده ای تنها پناه و ای تنها مأمن...
بسم رب المهدی
هیچکس تو را نمیخواند. هیچکس ازتو نمیگوید. به چشمهای رهگذر که مینگرم اثری از دوری و فراق تو در آنها نمیبینم.
روزنامهها را که ورق میزنم نام نیکوی تو کمتر به چشمهای کم سوی من میخورد. همه روزه به اخبار شهر و کشور و جهان توجه میکنم تا شاید خبری از تو بگوید اما تنها تویی که از خبرهای جهانی در امانی! سراغت را از هر زائر که بر سر راهم باشد میگیرم اما آنها هم مثل من، تو را ندیدهاند یا دیده ولی نشناختهاند. من که در آخرین نقطهی شعاع دایرهی دوستی تو بر خط مماس راه میروم و تحمل غربت و دوری تو را ندارم. پس آنها که به مرکز دایره نزدیکند چه حالی دارند؟
دوستدارانت، غربت و غیبت تو را چگونه تحمل میکنند؟
آیا آب گوارا از السلام علیک یا اباصالح المهدی (عج) ادرکنی
حلقوم آنها فرو میرود؟ آیا یاد تو از خاطر آنها میرود؟ آیا بر هر سفرهی غذا، دعای برتو فراموششان میشود؟
چگونه تو را از یاد ببرند درحالی که به برکت وجود تو نفس میکشند؟! چگونه فراموش کنند در حالی که به خاطر توست که روزی میخورند و در آسایشند؟
همه برخوان گسترده تو میهمانیم و همه روزه به برکت تو از خواب برمیخیزیم. آیا بی توجهی ما را بخششی هست؟! آیا راهی به تو داریم تا ما را ببخشایی و از این همه ناشکری و ناسپاسیمان در گذری؟
آیا به من عنایت میکنی تا به اخباری از دوستانت که گوشه و کنار از تو یاد میکنند کنجکاو شوم ؟ خبر برگزاری سمینارهایت، شب شعرها و نوشتههایی که برای تو چاپ میشود. دعایی که برای تو به آسمان میرود، فریادهایی که تو را میخوانند، همه را بشنوم و لااقل از شنیدن آنها خوشحال شوم به هرکس برسم از تو بگویم و از تو بشنوم.
ای کاش میتوانستم یاد تو را در لابهلای هر قلبی جای دهم تا با هر تپش تو را بخواند.
ای کاش میتوانستم نام تو را بر سر در تمام خانههای شهرم نصب میکردم.
ای کاش هر وقت به هر مغازه که سر میزدم نام تو را میدیدم.
ای کاش به هر اداره که مراجعه میکردم چشمم به نام زیبای تو میافتاد.
ای کاش همه تو را میخواستند و همه تو را میخواندند.
ای کاش همه نوشتههایی که در وجود نازنین تو و قیام عظیم توست، مورد استقبال همگانی قرار میگرفت. در آن صورت هیچ نویسندهای بی یاد تو قلم را به دست نمیگرفت .
نام تو هر کجا که بلند آوازه گردد، برکت با خود به همراه دارد و به یقین اگر همه بر عهد خود ثابت و پایدار میماندیم، برکت از بالا و پائین بر ما نازل میشد. اینک نیز اگر به هوش آئیم و توبه کنیم و از سهلانگاریهای قبلی دست برداریم و دل به تو بدهیم و راه خود را به سوی تو راست کنیم، یقین دارم که ولولهی نامت جلوی هر زلزلهای را میگیرد.
ای آقا ای ارباب در این لیالی قدر مارا از وجود نازنیت دریغ مکن
اللهم عجل الولیک الفرج
فلسفه ای در زندگی
پروفسور فلسفه با بسته سنگینی وارد کلاس درس فلسفه شد و بار سنگین خود را روبروی دانشجویان خود روی میز گذاشت. وقتی کلاس شروع شد، بدون هیچ کلمه ای، یک شیشه بسیار بزرگ از داخل بسته برداشت و شروع به پر کردن آن با چند توپ گلف کرد..سپس از شاگردان خود پرسید که، آیا این ظرف پر است؟ و همه دانشجویان موافقت کردند. سپس پروفسور ظرفی از سنگریزه برداشت و آنها رو به داخل شیشه ریخت و شیشه رو به آرامی تکان داد. سنگریزه ها در بین مناطق باز بین توپ های گلف قرار گرفتند؛ سپس دوباره از دانشجویان پرسید که آیا ظرف پر است؟ و باز همگی موافقت کردند. بعد دوباره پروفسور ظرفی از ماسه را برداشت و داخل شیشه ریخت؛ و خوب البته، ماسه ها همه جاهای خالی رو پر کردند. او یکبار دیگرپرسید که آیا ظرف پر است و دانشجویان یکصدا گفتند: "بله". بعد پروفسور دو فنجان پر از قهوه از زیر میز برداشت و روی همه محتویات داخل شیشه خالی کرد. "در حقیقت دارم جاهای خالی بین ماسه ها رو پر می کنم!" همه دانشجویان خندیدند. در حالی که صدای خنده فرو می نشست، پروفسور گفت: " حالا من می خوام که متوجه این مطلب بشین که این شیشه نمایی از زندگی شماست، توپهای گلف مهمترین چیزها در زندگی شما هستند – خدایتان، خانواده تان، فرزندانتان، سلامتیتان، دوستانتان و مهمترین علایقتان- چیزهایی که اگر همه چیزهای دیگر از بین بروند ولی اینها باقی بمانند، باز زندگیتان پای برجا خواهد بود. اما سنگریزه ها سایر چیزهای قابل اهمیت هستند مثل کارتان، خانه تان و ماشینتان.. ماسه ها هم سایر چیزها هستند- مسایل خیلی ساده." پروفسور ادامه داد: "اگر اول ماسه ها رو در ظرف قرار بدید، دیگر جایی برای سنگریزه ها و توپهای گلف باقی نمی مونه، درست عین زندگیتان. اگر شما همه زمان و انرژیتان را روی چیزهای ساده و پیش پا افتاده صرف کنین، دیگر جایی و زمانی برای مسایلی که برایتان اهمیت داره باقی نمی مونه. به چیزهایی که برای شاد بودنتان اهمیت داره توجه زیادی کنین، با فرزندانتان بازی کنین، زمانی رو برای چک آپ پزشکی بذارین. با دوستان و اطرافیانتان به بیرون بروید و با اونها خوش بگذرونین. همیشه زمان برای تمیز کردن خانه و تعمیر خرابیها هست. همیشه در دسترس باشین. ..... اول مواظب توپ های گلف باشین، چیزهایی که واقعاً برایتان اهمیت دارند، موارد دارای اهمیت رو مشخص کنین. بقیه چیزها همون ماسه ها هستند." یکی از دانشجویان دستش را بلند کرد و پرسید: پس دو فنجان قهوه چه معنی داشتند؟ پروفسور لبخند زد و گفت: " خوشحالم که پرسیدی. این فقط برای این بود که به شما نشون بدم که مهم نیست که زندگیتان چقدر شلوغ و پر مشغله ست، همیشه در زندگی شلوغ هم ، جائی برای صرف دو فنجان قهوه با یک دوست هست! "
|
الحدیث:
قال على بن ابیطالب(ع):
»علیکم فى شهر رمضان بکثرة استغفار و الدعاء فاما الدعا فیدفع عنکم به البلاء و اما الاستغفار فتمحى به ذنوبکم. (1)
ترجمه: بر شما باد در ماه رمضان به استغفار و دعاى زیاد. اما دعاهاى شما دافع بلا از شماست. و اما استغفار شما از بین برنده گناهان است.
توضیح:
از وظایف روزه داران در این ماه، دعا و درخواستحوایج از حضرت حق است که بنده احساس نیاز به پیشگاه بى نیاز کرده، و دستهاى احتیاج خویش را به درگاه او دراز مىکند.
الحدیث:
قال رسول الله (صلى الله علیه و آله):
ایها الناس انه قد اقبل الیکم شهر الله بالبرکة و الرحمة و المغفرة، شهر هو عند الله افضل الشهور، و ایامه افضل الایام و لیالى افضل اللیالى و ساعاته افضل الساعات. (2)
ترجمه:
اى مردم ماه خدا با برکت و رحمت و آمرزش به شما رو کرده است، ماهى است که پیش خدا بهترین ماه است و روزهایش بهترین روزها و شبهایش بهترین شبها و ساعاتش بهترین ساعات.
الحدیث:
قال رسول الله (صلى الله علیه و آله):
اعتکاف عشر فى شهر رمضان تعدل حجتین و عمرتین. (3)
ترجمه: اعتکاف در یک دهه از ماه مبارک رمضان برابر با ثواب دو حج و دو عمره است.
توضیح:
در ایام و لیالى مقدسهاى، طبق روایات رسیده از ائمه معصومین (علیهم السلام) مستحب است که هر مسلمانى در صورت امکان دهه آخر ماه مبارک رمضان را در مسجد معتکف شود، که پیامبر اکرم(ص) در تمامى عمرش چنین مىکرد.
بهترین اعمال در شبها و روزهاى ماه مبارک رمضان، تلاوت قرآن است. اگر چه تلاوت قرآن در تمام اوقات ثواب دارد، ولى چون قرآن در ماه رمضان نازل شده است، از اجر و ثواب ویژهاى برخوردار است چنانچه وارد شده:
الحدیث:
قال ابو جعفر (علیه السلام):
لکل شىء ربیع و ربیع القرآن شهر رمضان (4)
ترجمه:
براى هر چیزى بهارى است و بهار قرآن رمضان است.
بنا بر این امتیازات قرآن به اعتبار نزولش در ماه رمضان از ماههاى دیگر بیشتر است.
الحدیث:
قال رسول الله (صلى الله علیه و آله):
من تلافیه آیة من القرآن کان له مثل اجر من ختم القرآن فى غیره من الشهور. (5)
ترجمه:
اگر کسى در این ماه یک آیه از قرآن تلاوت کند، ثوابش مثل کسى است که در غیر ماه رمضان یک ختم قرآن کرده است.
الحدیث:
قال الباقر (علیه السلام)
یا سدیر، هل تدرى اى لیال هذه؟ فقال له نعم. جعلت فداک ان هذه لیالى شهر رمضان فما ذاک؟ فقال له اتقدر على ان تعتق کل لیلة من هذه اللیالى عشر رقاب من ولد اسمعیل؟ فقال له سدیر بابى انت و امى لا یبلغ مالى ذاک، فما زال ینقص حتى بلغ به رقبة واحدة فى کل ذلک یقول: «لا اقدر علیه فقال له: افما تقدر ان تفطر فى کل لیلة رجلا مسلما؟ فقال له: بلى و عشرة فقال له (علیه السلام):
فذاک الذى اردت یا سدیر، ان افطارک اخاک المسلم یعدل عتق رقبة من ولد اسماعیل علیه السلام. (6)
ترجمه:
اى سدیر! آیا مىدانى چه شبهایى است این شبها؟ سدیر گفت:
بلى فدایت گردم این شبها شبهاى ماه رمضان است، مگر این شبها چگونه است؟ امام (علیه السلام) فرمودند: آیا قدرت دارى هر شب از این شبها ده بنده از فرزندان اسماعیل (ع) را آزاد کنى؟ پس سدیر عرض کرد: پدر و مادرم به فدایت، ثروتم کفاف نمىدهد، پس امام پیوسته تعداد بندهها را کم کرد، تا رسید به یکى در تمام این ماه، سدیر گفت: قدرت ندارم پس امام(ع) به او فرمود: آیا قدرت ندارى هر شب یک مسلمان روزهدارى را افطار دهى؟ سدیر عرض کرد: بلى تا ده نفر را هم مىتوانم افطارى بدهم، پس امام به او فرمود:
اى سدیر همان است که اراده کردى یعنى با افطارى دادن ده روزهدار به ثواب عتق و آزاد کردن ده بنده از اولاد اسماعیل (ع) نایل مىگردى.
توضیح:
خداوند انسان روزهدار را بر آنچه انفاق مىکند در خوردنیها و آشامیدنیها محاسبه نمىکند ولى در این امر «اسراف» نشود.
الحدیث:
عن ابى عبد الله علیه السلام:
من تصدق فى شهر رمضان بصدقة صرف الله عنه سبعین نوعا من البلاء. (7)
ترجمه:
هر کس در ماه رمضان صدقهاى بدهد خداوند هفتاد نوع بلا را از او دو مىکند.
پىنوشتها:
1- امالى شیخ صدوق، ص 61
2- امالى شیخ صدوق، ص 93
3- وسائل الشیعه، ج 7، ص 397
4- وسائل الشیعه، ج 7، ص 218
5- امالى شیخ صدوق، ص 93
6- من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 134
7- بحار الانوار، ج 93، ص 316
رمضان، تجلى معبود (ره توشه راهیان نور) صفحه 92
در این مطلب سخنان حکمت آموز امام مجتبی علیه السلام را در موضوعات مختلف ذکر می نماییم به امید آن که از این گوهرها نهایت استفاده را در جهت کسب فضایل اخلاقی و رد رذایل اخلاقی داشته باشیم.
1- قیل له علیه السلام: فما الحلم؟ قالعلیه السلام:" کظم الغیظ و ملک النفس." ( تحف العقول، ص 227)
از حضرت امام حسن علیه السلام پرسیده شد که بردبارى یعنى چه؟ فرمودند: بردبارى عبارت از فرو بردن خشم و اختیار نفس را داشتن .
2- قیل له علیه السلام: فما الشرف؟ قالعلیه السلام: اصطناع العشیرة؟ و حمل الجریرة. ( تحفالعقول، ص 227)
از حضرت پرسیده شده بزرگوارى چیست؟ فرمودند: احسان به قبیله و تبار و تحمل خسارت و جرم آنها.
3- قیل له علیه السلام: فما المروة؟ قالعلیه السلام: حفظ الدین، و اعزازالنفس، و لین الکنف، و تعهد الصنیعة، و اداء الحقوق، و التحبب الى الناس. ( تحفالعقول، ص 227)
از امامعلیه السلام پرسیده شد که جوانمردى یعنى چه؟ فرمودند: جوانمردى عبارت است از حراست دین، و عزت نفس، و با نرمش برخورد نمودن و بررسى عملکرد خویش، و پرداخت حقوق و دوستى نمودن با مردم .
4- قیل له علیه السلام: فما الکرم؟ قالعلیه السلام: الابتداء بالعطیة قبل المسئلة و اطعام الطعام فى المحل.
از امام حسنعلیه السلام معناى کرامت و بزرگ منشى را پرسیدند؟ فرمودند: بخشش پیش از خواهش و اطعام در هنگام قحطى .
5- قال امام المجتبىعلیه السلام: اعلموا ان الله لم یخلقکم عبثا و لیس بتارککم سدى، کتب آجالکم و قسم بینکم معائشکم لیعرف کل ذى لب منزلته و ان ما قدر له و ما صرف عنه فلن یصیبه. ( تحفالعقول، ص 234)
امام علیه السلام فرمودند: «اى بندگان خدا» بدانید که خداوند شما را بیهوده نیافریده است، و به حال خود رها ننموده، مدت عمرتان را نوشته، و روزى شما را بینتان تقسیم نموده تا هر خردمندى قدر و ارزش خود را بداند و بفهمد جز آنچه مقدر شده هرگز به او نمىرسد.
6- قال الامام المجتبى علیه السلام: قد کفاکم مؤونة الدنیا و فرغکم لعبادته و حثکم على الشکر وافترض علیکم الذکر واوصاکم بالتقوى. ( تحفالعقول، ص 234)
امام مجتبىعلیه السلام فرموده است: به تحقیق خداوند روزى شما را بر عهده گرفته است، و شما را براى بندگى فراغت بخشیده و به شکرگزارى تشویق نموده است و نماز را بر شما واجب فرموده و به پرهیزکارى توصیه فرموده است.
7- قال علیه السلام: والتقوى باب کل توبة و راس کل حکمة و شرف کل عمل. بالتقوى فاز من فاز من المتقین. ( تحفالعقول، ص 234)
امام مجتبىعلیه السلام فرموده است: پرهیزکارى در بازگشت « به سوى خدا» و سر رشته هر حکمت، و شرافت هر کار است، وهر کس از پرهیزکاران به کامیابى رسید به وسیله تقوا بوده است.
8- قال امام المجتبىعلیه السلام: ما تشاور قوم الا هدوا الى رشدهم .( تحفالعقول، ص 236)
امام مجتبىعلیه السلام فرمود: هیچ قومى مشورت نکرد مگر این که به ترقى و تکامل راه یافت.
9- قالعلیه السلام: انه قال فى تفسیر قوله « وقفوهم انهم مسئولون» انه لا یجاوز قدما عبد حتى یسئل عن اربع: عن شبابه فیما ابلاه و عمره فیما افناه، و عن ماله من این جمعه، و فیما انفقه، و عن حبنا اهل البیت. ( بحارالانوار، ج 44، ص12)
امام حسن علیه السلام: در تفسیر آیه شریفه « وقفوهم انهم مسئولون» فرمودهاند: به تحقیق « روز قیامت» هیچ بندهاى قدم از قدم برنمىدارد مگر این که نسبت به چهار چیز مورد بازجویى و پرسش قرار مىگیرد:
الف- از جوانىاش که در چه راهى مصرف نموده است.
ب- از عمرش که در چه کارى آن را به کار گرفته است.
ج- از ثروتش که چگونه جمع و در چه راهى مصرف نموده است.
د- از دوستى ما اهل بیت و خاندان پیامبرصلى الله علیه و آله و سلم .
10- قالعلیه السلام: لو لم یبق لبنى امیة الا عجوز درداء، لبغت دین الله عوجا و هکذا قال رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم. (بحار، ج44، ص 43)
جدم رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمودند: اگر از بنىامیه « در روى زمین احدى نماند جز پیرزن فرتوت و ناتوانى، همان یک نفر دین خدا را به مسیر نادرستى خواهد کشاند.
11- قال الامام المجتبىعلیه السلام: اعمل لدنیاک کانک تعیش ابدا، واعمل لاخرتک کانک تموت غدا.( الحیاة، ج4، ص 62)
امام حسنعلیه السلام فرمود: چنان براى دنیایت تلاش کن که گویا همیشه زندهاى، و چنان براى آخرتت تلاش کن که گویى فردا مرگت فرا مىرسد.
12- قال: کان الحسن ابن علىعلیه السلام: اذا قام الى الصلاة لبس اجود ثیابه فقیل له: یابن رسول الله! لم تلبس اجود ثیابک؟! فقال علیه السلام: ان الله جمیل یحب الجمال فاتجمل لربى و هو یقول « خذوا زینتکم عند کل مسجد» فاحب ان البس اجود ثیابى. ( الحیاة، ج5، ص 66)
راوى مىگوید: امام حسنعلیه السلام زمانى که نماز را برپا مىداشتند زیباترین لباس را مىپوشیدند، به حضرت عرض شد، اى پسر رسول خدا چرا به هنگام نماز اینگونه لباس مىپوشى؟ حضرت فرمودند: به تحقیق خدا زیبا است و زیبائى را دوست مىدارد. پس خود را براى پروردگارم مىآرایم، چنانچه مىفرماید: « به هنگام نماز و حضور در مساجد لباس زیباى خود را بپوشید» پس دوست دارم که بهترین لباسم را بپوشم.
13- قالعلیه السلام: ان اکیس الکیس التقى، و احمق الحمقالفجور. (الحیاة، ج1، ص 203)
امام حسنعلیه السلام فرمود: زیرک ترین زیرک ها فرد با تقوا است، و احمقترین احمق ها شخص فاجر و فاسق است.
14- قالعلیه السلام: کونوا اوعیة العلم و مصابیح الهدى فان ضوءالنهار بعضه اضوء من بعضها. ( کافى، ج1، ص 301)
امام فرمودند: جایگاه هاى دانش و چراغ هاى درخشان هدایت باشید زیرا روشنى روز بعضى از بعضى دیگرش بیشتر است.
15- قال الحسن بن علىعلیه السلام: تاتى علماء شیعتنا القوامون بضعفاء محبینا و اهل ولایتنا یوم القیامة، والانوار تستطع من تیجانهم. ( محجة البیضاء، ج1، ص 33)
امام حسنعلیه السلام فرموده است: از میان شیعیان ما علمایى به پا مىخیزند که ایستادگى افراد ضعیف از دوستان ما و آنها که ولایت ما را پذیرا شدهاند به واسطه آنها است و از تاجى که بر سر دارند نور مىدرخشد.
16- و کان الحسنعلیه السلام: اذا افرغ من وضوئه تغیر لونه فقیل له فى ذالک، فقالعلیه السلام: حق على من اراد ان یدخل على ذىالعرش ان یتغیر لونه.
امام حسنعلیه السلام زمانى که وضویش پایان مىپذیرفت رنگ مبارکش تغییر مىنمود. در این باره از حضرت پرسیده شده «چرا رنگ شما تغییر مىنماید؟» فرمودند: کسى که مىخواهد وارد بارگاه «خدای متعال» گردد سزاوار است رنگش تغییرنماید.
17- «قال نعم: استعد لسفرک و حصل زادک قبل حلول اجلک. (منتهىالآمال، ج1، ص 436)
مردى از حضرت موعظه خواست، حضرت فرمودند: آماده سفر آخرت شو و زاد و توشه آن را پیش از رسیدن مرگ فراهم نما.
18- قال امام حسنعلیه السلام: ایها الناس انه من نصح لله و اخذ دلیلا هدى للتى هى اقوم و وفقه الله للرشاد و سدده للحسنى . ( تحف العقول،ص227)
امام حسنعلیه السلام فرمود: هان اى مردم، به تحقیق کسى که براى خدا پند دهد و سخن خدا را راهنماى خود قرار دهد به راهى پایدار رهنمون شود و خداوند او را به رشد موفق سازد.
19- قال امام المجتبىعلیه السلام: بین الحق و الباطل اربع اصابع، ما رایت بعینیک فهو الحق و قد تسمع باذنیک باطلا کثیرا.( از هر معصوم چهل حدیث، ص 105)
امام حسنعلیه السلام فرمود: بین حق و باطل به اندازه چهار انگشت فاصله است، آنچه با چشم ببینى حق است و چه بسا که باطل زیادى را با گوش بشنوى.
20- قیل له علیه السلام ما الزهد؟ قالعلیه السلام: الرغبة فى التقوى والزهادة فى الدنیا. قیل: و ما الحلم؟ قال کظم الغیظ و ملکالنفس. قیل ما السداد؟ قال دفع المنکر بالمعروف. ( از هر معصوم چهل حدیث، ص 106)
از حضرت امام حسن مجتبىعلیه السلام پرسیده شد زهد چیست؟ فرمودند: میل به پرهیزکارى و بىمیلى نسبت به دنیا. باز پرسیده شد که حلم چیست؟ فرمودند: خشم را فرو بردن و مالک خود شدن. باز پرسیده شد که سداد چیست؟ فرمودند: بدى را به وسیله خوبى برطرف نمودن.
21- قال الحسنعلیه السلام: لبعض ولده: یا بنى لا تواخ احدا تعرف موارده و مصادره فاذا استنبطت الخبرة و رضیت العشرة فاخه على اقالة العثرة و المواساة فى العسرة. ( تحفالعقول، ص 236)
امام حسنعلیه السلام به یکى از فرزندانشان فرمودند: اى پسرم با احدى برادرى مکن تا آن که بدانى کجاها مىرود و از کجاها مىآید، و چون از حالش خوب آگاه شدى و رفتارش را پسندیدى با او برادرى کن. به شرط این که رفتارت بر اساس چشم پوشى از لغزش و همراهى در سختى باشد.
22- قال امام حسنعلیه السلام: ان ابصر الابصار ما نفذ فى الخیرمذهبه و اسمع الاسماع ما وعى التذکیر و انتفع به اسلمالقلوب ما طهر من الشبهات.(از هر معصوم چهل حدیث، ص 111)
امام حسنعلیه السلام فرمودند: همانا بیناترین چشمها آن است که در طریق خیر نفوذ کند، و شنواترین گوشها آنست که پذیرندهتر باشد و سالمترین دل ها آن است که از شبهه پاک باشد.
23- قال علیه السلام: لا یغش العاقل من استنصحه. ( تحفالعقول، ص 239)
امام حسنعلیه السلام فرمودند: خردمند کسى است که وقتى از او پند خواستند خیانت نکند.
24- قالعلیه السلام: اذا لقى احدکم اخاه فلیقبل موضع النور من جبهته. ( تحفالعقول، ص 239)
امام حسنعلیه السلام فرمودند: هر گاه یکى از شما برادر خود را ملاقات کند، باید که جایگاه نور از پیشانى او را ببوسد.
25- قال امام المجتبىعلیه السلام: هلاک الناس فى ثلاث: الکبر،الحرص، الحسد. الکبر به هلاک الدین و به لعن ابلیس. الحرص عدو النفس و به اخرج آدم من الجنة. الحسد رائدالسوء و به قتل قابیل هابیل.( از هر معصوم چهل حدیث، ص 113)
امام حسنعلیه السلام فرمود: نابودى مردم در سه چیز است: 1- بزرگ نمائى 2- افزون خواهى بسیار 3- حسد و رشک بردن.
بزرگ نمائى که به وسیله آن دین نابود مىگردد و به واسطه آن شیطان ملعون رانده درگاه خدا شد و حرص که به خاطر آن آدم از بهشت خارج شد، و رشک که سررشته همه بدى است و به واسطه آن قابیل هابیل را کشت.
26- قال امامالمجتبى علیه السلام: اوصیکم بتقوى الله و ادامة التفکر،فان التفکر ابو کل خیر و امه. (از هر معصوم چهل حدیث، ص114)
امام حسنعلیه السلام فرمود: شما را به پرهیزکارى و ترس از خدا و ادامه تفکر و اندیشه سفارش مىکنم زیرا تفکر و اندیشه سرچشمه همه خوبی ها است.
27- قال امام المجتبىعلیه السلام: غسل الیدین قبل الطعام ینفى الفقر و بعده ینفى الهم. ( از هر معصوم چهل حدیث، ص 114)
امام حسنعلیه السلام فرمود: شستن دست ها پیش از غذا فقر رامىزداید و بعد از آن اندوه را برطرف مىسازد.
28- قالعلیه السلام: صاحب الناس بمثل ما تحب ان یصاحبوک. ( از هر معصوم چهل حدیث، ص 114)
امام حسن مجتبىعلیه السلام فرمود: چنان با مردم رفتار نما که دوست دارى با تو رفتار کنند.
29- قالعلیه السلام: لاادب لمن لاعقل له ولا مروة لمن لاهمة له و لاحیاء لمن لا دین له. ( از هر معصوم چهل حدیث، ص 115)
کسى که عقل ندارد ادب ندارد، و کسى که همت ندارد جوانمردى ندارد و کسى که حیا ندارد دین ندارد.
30- قال امام المجتبى علیه السلام: علم الناس علمک و تعلم علم غیرک. (از هر معصوم چهل حدیث ، ص 116)
امام حسنعلیه السلام فرمود: دانشت را به مردم بیاموز، و خود نیز دانش دیگران را فراگیر.
31- قالعلیه السلام: لا غنى اکبر من العقل ولا فقر مثل الجهل ولا وحشة اشد من العجب ولا عیش الذ من حسن الخلق. ( از هر معصوم چهل حدیث، ص 116)
امام حسن مجتبىعلیه السلام فرمود: هیچ بىنیازى برتر از عقل نیست و هیچ نیازمندى هم مثل نادانى نیست و هیچ وحشتى بدتر از خودپسندى نیست، و هیچ عیشى لذت بخش ترازاخلاق نیکو نیست.
32- قالعلیه السلام: قیدوا العلم بالکتاب.
امام حسنعلیه السلام فرمود: علم را با نوشتن مهار کنید.
33- قالعلیه السلام: من بدء بالکلام قبل السلام فلا تجیبوه.( چهل حدیث از هر معصوم، ص 117)
امام حسنعلیه السلام فرمود:هرکس قبل از سلام سخن گفت جوابش را ندهید.
34- تعلموا العلم فان لم تستطیعوا حفظه فاکتبوه و ضعوه فى بیوتکم. (از هر معصوم چهلحدیث، ص 118)
دانش را فراگیرید و اگر توان حفظش را ندارید بنویسید و در خانههایتان نگهدارى نمائید .
35- قالعلیه السلام: الشروع بالمعروف و الاعطاء قبل السؤال من اکبر السؤدد. ( از هر معصوم چهل حدیث، ص 117)
امام حسنعلیه السلام فرمود: آغاز نمودن به بذل و بخشش پیش از درخواست و تقاضا، از بزرگترین شرافت و بزرگى است.
36- قالعلیه السلام: من عبد الله، عبد الله له کل شىء. ( از هر معصوم چهل حدیث، ص 118)
امام حسنعلیه السلام فرمود: کسى که خدا را بندگى نماید، خداوند هم همه چیز را فرمانبردار او گرداند.
37- قالعلیه السلام: انا الضامن لمن لم یهجس فى قلبه الا الرضا ان یدعوالله فیستجاب له. ( از هر معصوم چهل حدیث، ص 118)
از حضرت امام مجتبىعلیه السلام پرسیده شد نیرومندى چیست؟ فرمودند: دفاع از پناهنده، و پایدارى در نبرد، و ایستادگى هنگام سختى.
39- قیل له فما الفقر؟ قالعلیه السلام: شره النفس الى کل شىء. ( تحفالعقول، ص 228)
از حضرت پرسیده شد فقر چیست؟ فرمودند: آزمندى به هر چیزى.
40- قیل له:فما الغنى؟ قالعلیه السلام: رضاالنفس بما قسم لها و ان قل. ( تحفالعقول، ص 228)
از امام مجتبى معناى فقر پرسیده شد، فرمود: خشنود بودن انسان به مقدارى که خدا روزى او نموده هر چند کم باشد.
تبریک مهرماه92
اشک
ولادت امام رضا علیه السلام
و او که شاهد زندگی ماست...
خدا گفت: در ملکوت من همیشه جایی برای تو هست ، بیا !
[عناوین آرشیوشده]
![]() |
![]() |